خرقان رودلغتنامه دهخداخرقان رود. [ خ َ رَ رو ] (اِخ ) نام یکی از رودهای بخارا بوده است . (از تاریخ بخارای نرشخی ص 39).
خرقان رودلغتنامه دهخداخرقان رود. [ خ َ رَ رو ](اِخ ) نام یکی از روستاهایی بوده که قبل از بنای بخارا بوجود آمده است . (از تاریخ بخارای نرشخی ص 5).
خان رودلغتنامه دهخداخان رود. (اِخ ) دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به نیشابور. ناحیه ای ا
خرقانلغتنامه دهخداخرقان . [ خ َ ] (اِخ ) نام قریتی بوده از قراء سمرقند بر هشت فرسنگی آنجا. به این قریه ادیب ابوالفتح احمدبن حسین بن عبدالرزاق عیسی شاشی خرقانی فرابی منسوب است . (
خرقانلغتنامه دهخداخرقان . [ خ َ رَ ] (اِخ ) نام قریتی از قراء بسطام بر راه استرآباد است . در آنجا قبر ابوالحسن علی بن احمد است که صاحب کشف و کرامات بوده و بعاشوراء 425 هَ .ق . در
خرقانلغتنامه دهخداخرقان . [ خ َ رَ ] (اِخ ) نام ناحیتی است محدود به این حدود: مشرق : بلوک زهرا؛ مغرب : خمسه ؛ شمال : قزوین ؛ جنوب : همدان . خرقان دارای سه بلوک است : خرقان افشار،
خرقانلغتنامه دهخداخرقان . [ خ َرْ رَ ] (اِخ ) نام شهری بوده است بنزدیکی تبریز به آذربایجان و اصل آن ده نخیرجان بوده منسوب به نخیرجان صاحب بیت المال کسری . (از معجم البلدان ).
تراوچهلغتنامه دهخداتراوچه . [ ت َ چ ِ ] (اِخ ) از روستاهای بخارا: و از آن جمله [روستاها] یکی نور بود و خرقان رود و وردانه و تراوچه . (تاریخ بخارا ص 5). در آن زمان هنوز شهربخارا نب
خرقانلغتنامه دهخداخرقان . [ خ َ رَ ] (اِخ ) نام ناحیتی است محدود به این حدود: مشرق : بلوک زهرا؛ مغرب : خمسه ؛ شمال : قزوین ؛ جنوب : همدان . خرقان دارای سه بلوک است : خرقان افشار،
سینکلغتنامه دهخداسینک . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ شهرستان ساوه . دارای 157 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ خرقان . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . و م
ترکان رودلغتنامه دهخداترکان رود. [ ت ُ ] (اِخ ) رودی است که از کوههای خرقان برمی خیزد و بولایت قزوین می ریزد. و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 222 شود.
ورچندلغتنامه دهخداورچند. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 826 تن و آب آن از رود محلی تأمین می شود. محصول آنجا غلات و سیب زمینی . شغل اهالی