خرقانه ٔ علیالغتنامه دهخداخرقانه ٔ علیا. [ خ َ رَ ن َ ی ِ ع ُل ْ ] (اِخ ) نام رودی بوده است ببخارا. (از تاریخ بخارای نرشخی ص 39).
خرسانةدیکشنری عربی به فارسیسفت کردن , باشفته اندودن يا ساختن , بهم پيوستن , ساروج کردن , واقعي , بهم چسبيده , سفت , بتون , ساروج شني , اسم ذات
خرخانهلغتنامه دهخداخرخانه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اصطبل خران . || قفص مرغان . (ناظم الاطباء).
چناقچی علیالغتنامه دهخداچناقچی علیا. [ چ َ ع ُل ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش خرقان شهرستان ساوه که در 29 هزارگزی رازقان و 5 هزارگزی راه عمومی واقع است . هوایش سردسیری است و 949 تن سکنه دا
ساغری علیالغتنامه دهخداساغری علیا. [ غ َ ی ِ ع ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . واقع در 24هزارگزی شمال خاوری آوج . کوهستانی ، سردسیر، و آبش از رودخانه ٔ
هرآئینلغتنامه دهخداهرآئین .[ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 15 هزارگزی جنوب شرقی آوج . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 1270 تن سکنه
چناقچی سفلیلغتنامه دهخداچناقچی سفلی . [ چ َ س ُ لا ] (اِخ ) دهی جزءبخش خرقان شهرستان ساوه که در 30 هزارگزی رازقاق ، بر سر راه عمومی خرقان به زرند واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 824
تبلغتنامه دهخداتب . [ ت ِ ] (اِخ ) از بزرگترین شهرهای قدیمی مصر علیا که پایتخت یازدهمین و دوازدهمین سلسله ٔ سلاطین مصر (3100-1700 ق . م .) و نیز پایتخت هفدهمین تا بیستمین سلسل