لغتنامه دهخدا
یاخشی . (ترکی ، ص ، ق ) خوب . یاخچی .- یاخشی یاخشی ؛ کنایه از مردی بی اراده . مردی که به اراده ٔ دیگران کار کند و خود جزنامی نباشد و مأخوذ است از این حکایت : طراری چندگه به خرسی گفتن کلمه ٔ یاخشی یاخشی را آموخته بود و تنگ غروبی بدو لباسهای فاخر پ