خرسندفرهنگ مترادف و متضاد۱. بشاش، خشنود، خوش، شاد، راضی، شاکر، شادمان، محظوظ، مشعوف ≠ ناخرسند ۲. قانع ≠ ناخشنود
خرسندلغتنامه دهخداخرسند. [ خ ُ س َ ] (اِخ ) نام ناحیتی بوده است از روم بر مشرق خلیج : اما آن یازده ناحیت [ از روم ] که بر مشرق خلیج است نام وی این است :برقسیس ، السبیق ،... قبادق
سازگارفرهنگ انتشارات معین(زْ) (ص فا.) 1 - سازش کننده . 2 - موافق . 3 - همآهنگ . 4 - گوارا. 5 - سزاوار. 6 - قانع ، خرسند.
سازگارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آمیزگار، خوشمعاشرت، ملایمطبع ۲. بساز، جور، سازوار، قانع، خرسند، کوک، متجانس ≠ ناسازگار، نامتجانس ۳. مساعد، مناسب، موافق ۴. همآهنگ، همآواز ≠ ناهمآهنگ ۵. گوارا
بسازفرهنگ مترادف و متضاد۱. خرسند، سازشگر، موافق، سازگار، قانع ≠ ناسازگار ۲. آماده، ساخته، مهیا ≠ نامهیا
سازگارلغتنامه دهخداسازگار. (ص مرکب ) موافق . (شعوری ) (آنندراج ). موافق کارها. (شرفنامه ٔ منیری ). باموافقت . اجابت کننده و قبول کننده . (ناظم الاطباء). موءالف . آنکه صاحب فکری صل
قانعفرهنگ مترادف و متضاد۱. خرسند، خشنود، راضی، متقاعد ۲. سازگار، صرفهجو، قناعتپیشه، مقنع ۳. متقاعد، مطمئن ۴. سیر ≠ ناخشنود