خرزهرهلغتنامه دهخداخرزهره . [ خ َ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زهره ٔ خر. زهره ٔ بزرگ باشد. (از برهان قاطع). به این معنی از خر (بزرگ ) + زهره تشکیل شده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || درختی است که برگ آن ببرگ بید شبیه است لیکن از برگ بید سطبرتر و گنده تر بود
خرزهرهفرهنگ فارسی عمیددرختچهای زینتی، بوتهمانند، و سمّی، با شاخههای باریک، گلهای سرخ، سفید، یا صورتی، و برگهای دراز؛ زقوم؛ جار.
خرزهرهNeriumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از خرزهرهایان درختچهای شیرابهدار با پنج تا هشت گونه که در ناحیۀ مدیترانه و مناطق نیمهگرمسیری آسیا تا ژاپن پراکندهاند، برگهای گیاهان این سرده متقابل یا سهتایی و گلآذین آنها انتهایی با گلهای زیباست
خرزهرهفرهنگ فارسی معین(خَ زَ رِ) (اِمر.) گیاهی است بوته مانند دارای شاخه های باریک با گل های سفید و سرخ و برگ های دراز و تلخ و سمی که از گیاهان زینتی است .
دره خرزهرهلغتنامه دهخدادره خرزهره . [ دَرْ رَ خ َ زَ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 16هزارگزی جنوب باختری باغ ملک و 3 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل . (از فرهنگ جغراف
خرزهرهایانApocynaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ گلسپاسیسانان که گیاهانی علفی با شیرابۀ بسیار سمی هستند
خرزهرهایانApocynaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ گلسپاسیسانان که گیاهانی علفی با شیرابۀ بسیار سمی هستند
دره خرزهرهلغتنامه دهخدادره خرزهره . [ دَرْ رَ خ َ زَ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 16هزارگزی جنوب باختری باغ ملک و 3 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل . (از فرهنگ جغراف
خرزهرهایانApocynaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ گلسپاسیسانان که گیاهانی علفی با شیرابۀ بسیار سمی هستند
دره خرزهرهلغتنامه دهخدادره خرزهره . [ دَرْ رَ خ َ زَ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 16هزارگزی جنوب باختری باغ ملک و 3 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل . (از فرهنگ جغراف