خردهپِیرنگsubplotواژههای مصوب فرهنگستانپِیرنگ فرعی در یک نمایشنامه یا فیلمنامه که مکمل پِیرنگ اصلی است و گاه با بازتاب پِیرنگ اصلی یا در تقابل با آن ساختار نمایش یا فیلم را شکل میدهد
زغراشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهخردهریزۀ پوست که پوستیندوزان جدا میکنند و دور میریزند؛ خردهریزۀ پوستین.
خرت وپرتفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمجموع خردهریزها، اثاث خانه، اسباب کار، یا چیزهای پراکنده و کمبها.
گاورسهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادههرچیز خردهریزه که شبیه گاورس باشد: ◻︎ گاورسه چو کرد میندانی / بایدْتْ سپرد زر به زرگر (ناصرخسرو: ۹۴).