خردل بریلغتنامه دهخداخردل بری . [ خ َ دَ ل ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حَرْشاء.لبسان . ایهقان . جرجیری بری . (یادداشت بخط مؤلف ). در تحفه ٔ حکیم مؤمن چنین آمده است : گیاه
خرد باریدنلغتنامه دهخداخرد باریدن . [ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) کم کم باریدن . باریدن با قطرات ریز. ارشاش . (تاج المصادر بیهقی ).
خَرْدَلٍفرهنگ واژگان قرآندانه هاي نوعي گياه است که به رنگهاي زرد ،سياه و سفيد يافت مي شود .قطرآنها حدوداً يک ميليمتر است . از دانه ي خردل به عنوان ادويه استفاده مي کنند و داراي خواص بسي
جرجیر بریلغتنامه دهخداجرجیر بری . [ ج ِ جی رِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ایهقان ، جرجیر دشتی ، خردل بری ، نهق ، انداو. (یادداشت مؤلف از صراح ). رجوع به جرجیر دشتی شود.
لبسانلغتنامه دهخدالبسان . [ ل َ ] (اِ) خردل برّی است . (فهرست مخزن الادویه ). رستنی را گویند که به ترکی قچی خوانند و با ماست خورند و بعضی گویندلبسان خردل صحرائی است . (برهان ). ش