خردسالیلغتنامه دهخداخردسالی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) صِغَرسن . (یادداشت بخط مؤلف ). حالت خردسال : نام و نسبت بخردسالیست نسل از شجر بزرگ حالیست .نظامی .
پوسیدگی خردسالیearly childhood carries, ECC 1, baby bottle tooth decayواژههای مصوب فرهنگستانخرابی دندان در خردسالان ناشی از مصرف مداوم مواد غذایی شیرین
خردسالفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندکسال، بچه، بچهسال، صغیر، طفل، کمسال، کمسن، کوچک ۲. کودک، نابالغ، نارسیده، نوباوه ≠ کهنسال