خراطینفرهنگ انتشارات معین(خَ) [ معر. خراتین ] (اِ.) کرمی دراز و سرخ رنگ که در جاهای نمناک و مرطوب بوجود می آید.
خراطینلغتنامه دهخداخراطین . [ خ َ ] (ع اِ) معرب خراتین است و آن کرمی باشد که در گل نرم تکون پیدا کند و بعربی حمرالارض گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). شاسه . (منت
خراتینلغتنامه دهخداخراتین . [ خ َ ] (ع اِ) آن کرمی باشد که درمیان گل نرم متکون باشد و خراطین معرب آن است و اصل آن خره اتین بوده ، یعنی در گل بهم رسیده چه آتین بمعنی پیدا شده و آمد
خراتینلغتنامه دهخداخراتین . [ خ َ ت َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه در حالت نصبی و جری . نام دو ستاره که در حالت رفعی «خراتان » است . رجوع به خراتان در این لغت نامه شود.
خراطی کردنلغتنامه دهخداخراطی کردن . [ خ َرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) در روی چیزی عمل خراطی انجام دادن . در چیزی خراطی اجرا کردن .
خوینادلغتنامه دهخداخویناد. [خُی ْ ] (اِ) خراطین که کرمی است سرخ و در میان گل متکون میگردد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خویناه .
زغارلغتنامه دهخدازغار. [ زُ ] (ع اِ) خراطین . (منتهی الارب ). کرم زمین . خراطین . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
امعاءالارضلغتنامه دهخداامعاءالارض . [ اَ ءُل ْ اَ] (ع اِ مرکب ) خراطین . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ) (مؤید الفضلاء). کنایه از کرمهای زمین . خراطین .(آنندراج ). رجوع به خراطین