خراسانلغتنامه دهخداخراسان . [ خ ُ ] (اِ) مشرق است که در مقابل مغرب باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (مفاتیح ) : از خراسان برد مه طاووس وش
خراسانلغتنامه دهخداخراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) خراسان در زبان قدیم فارسی بمعنی خاور زمین است . این اسم در اوائل قرون وسطی بطور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوه
خراسانلغتنامه دهخداخراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) در اساطیر قدیم ما نام شهرها را غالباً نام شخص سازنده ٔ آن می شمردند و مستوفی آرد: خراسان پسر عالم و عالم پسر سام است و عراق پسر خراسان م
خراسانلغتنامه دهخداخراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد کنار راه مالرو نجف آباد به شیرکش . این ناحیه کوهستانی و
خراسان پشتهلغتنامه دهخداخراسان پشته . [ خ ُ پ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است جزء بلوک طارش دهستان اشکور پائین بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 48هزارگزی جنوب رودسر و 5هزارگزی شوک . این ناحی
خراسانگیرلغتنامه دهخداخراسانگیر. [ خ ُ] (نف مرکب ) فاتح خراسان . مالک خراسان : ابوجعفر محمد کز سر جودخراسانگیر خواهد شد چو محمود.نظامی .
خراسان پشتهلغتنامه دهخداخراسان پشته . [ خ ُ پ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است جزء بلوک طارش دهستان اشکور پائین بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 48هزارگزی جنوب رودسر و 5هزارگزی شوک . این ناحی
غلتینواژهنامه آزاد(خراسان جنوبی؛ روستای بورنگ) غُلُتِین؛ به آب زدن بدن، شستن بدن در خزینه (حمام های قدیم).
خراسانگیرلغتنامه دهخداخراسانگیر. [ خ ُ] (نف مرکب ) فاتح خراسان . مالک خراسان : ابوجعفر محمد کز سر جودخراسانگیر خواهد شد چو محمود.نظامی .
خراسانیلغتنامه دهخداخراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) مقاتل بن سلیمان خراسانی مولای ازد. اصل او از بلخ بودو سپس ببصره رفت و بدانجا درگذشت . او علم قرآنی که موافق کتاب یهودان بود از یهودان ف