ترجمه مقاله
سوشال تریدینگ

خر

xar

۱. (زیست‌شناسی) جانوری چهارپا و کوچک‌تر از اسب با گوش‌های دراز و یال کوتاه؛ الاغ؛ درازگوش.
۲. درشت؛ بزرگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خربط، خرپا، خرپشته، خرچنگ، خرسنگ، خرکمان، خرمهره.
۳. (صفت) [مجاز] احمق.
۴. [قدیمی، مجاز] جسم.
⟨ خر شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. فریب خوردن.
۲. احمق شدن.

۱. الاغ، حمار، درازگوش
۲. احمق، نادان، کودن
۳. بزرگ، درشت، زمخت(پیشوندواره)

خر

لغت‌نامه دهخدا

خر. [ خ َ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او سوار شود تا درد زایل گردد و همان جای خر بدرد آید که عقرب آن کس را گزیده است و اگر پوست پیشانی خر را بر کودکی بندند ک

ترجمه مقاله
سوشال تریدینگ
خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما