خداترسلغتنامه دهخداخداترس . [ خ ُ ت َ ] (نف مرکب ) متقی . پرهیزگار. عفیف . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنکه از خدا ترسد. باایمان . معتقد بخدا. خداپرست : وآن پیر حیایی خداترس با
خداترسیلغتنامه دهخداخداترسی . [ خ ُ ت َ ] (حامص مرکب ) ایمان . پرهیزگاری . خداپرستی : هیچ سودم نه زآن پشیمانی جز خداترسی و خداخوانی . نظامی .کاربینان که کار او دیدنداز خداترسیش بپر
خداناترسلغتنامه دهخداخداناترس . [ خ ُ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه از خدا نترسد. (از آنندراج ). وصف است کسی را که از خدا نمی ترسد و از مناهی او ابا ندارد. صفت است آنرا که اوامر خدا رادر کا
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده اس
خداناترسلغتنامه دهخداخداناترس . [ خ ُ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه از خدا نترسد. (از آنندراج ). وصف است کسی را که از خدا نمی ترسد و از مناهی او ابا ندارد. صفت است آنرا که اوامر خدا رادر کا
ناخداترسلغتنامه دهخداناخداترس . [ خ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آن که از خدا نترسد. (آنندراج ). کسی که از خدا نمی ترسد. (ناظم الاطباء). غیرمتقی . ناپرهیزگار. که پرهیزگار و خدا ترس نیست : ترسم
خداترسلغتنامه دهخداخداترس . [ خ ُ ت َ ] (نف مرکب ) متقی . پرهیزگار. عفیف . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنکه از خدا ترسد. باایمان . معتقد بخدا. خداپرست : وآن پیر حیایی خداترس با
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رودباری . احمدبن محمدبن القاسم یا محمدبن احمد.شیخ فریدالدین عطار گوید: او از کاملان اهل طریقت بود و از اهل فتوت و ظریفترین پیران و عا