خرحماللغتنامه دهخداخرحمال . [ خ َ ح َم ْ ما ] (ص مرکب ) آنکه فقط بارهای سخت و کارهای دشوار می تواند انجام دهد بدون آنکه کارهای سخت را با فکر بکارهای آسان تبدیل کند و به اتمام رسان
خرحمالیلغتنامه دهخداخرحمالی . [ خ َ ح َم ْ ما ] (حامص مرکب ) عملی که از کار سخت و رنج آور انجام دادن حاصل میشود.
خشحشهلغتنامه دهخداخشحشه . [ خ َ ح َ ش َ / ش ِ ] (اِ صوت ) بانک کاغذ وجامه ٔ نو و آواز سلاح . خشخشه . رجوع به خشخشه شود.
چرخ حکاکیلغتنامه دهخداچرخ حکاکی . [ چ َ خ ِ ح َک ْ کا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخی که حکاکان بدان کار کنند. (آنندراج ). چرخی مخصوص مهر کندن و خط نوشتن روی سنگ یا فلز.
خر صاحبلغتنامه دهخداخر صاحب . [ خ َ ح ِ ] (اِ مرکب ) صاحب خر. مالک خر. (یادداشت مؤلف ).- امثال :یا خر میمیره و یا خر صاحب . (یادداشت بخط مؤلف ).