خسیرلغتنامه دهخداخسیر. [ خ َ ] (ع ص ) گم شده . (منتهی الارب ). || زیان یافته . (از منتهی الارب ). || مغبون شده . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خثراءلغتنامه دهخداخثراء. [ خ ُ ث َ ] (ع ص )ج ِ خثیر و خثیر النفس به معنی شوریده دل است . (از معجم الوسیط) (متن اللغة). - قوم خُثَراء الانفس ؛ مردم بهم آمیخته از هرجنس . (از اقرب
خثریلغتنامه دهخداخثری . [ خ َ را ] (ع ص ) ج ِ خثیر. رجوع به خُثَراء شود. - قوم خثری الانفس ؛ مردم بهم آمیخته از هر جنس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).