خبرةلغتنامه دهخداخبرة. [ خ ُرَ ] (ع مص ) آگاهی یافتن . معرفت پیدا کردن . (از متن اللغة). || (اِ) آنچه از چیزی تقدیم میشود. (از معجم الوسیط). || گوشتی که شخص برای اهل خود خرد. || ثرید با چربی . || سفر. || کاسه ای که در آن نان و گوشت است و میان چهار تا پنج تن قرار دارد. || گوسفندی که بچند تن بف
خبرهلغتنامه دهخداخبره . [ خ َ ب ِ رَ ] (اِخ ) آبی است از آن بنی ثعلبةین سعد از حمی [ قرقگاه ] ربذه . || نام چاهی است از آن اشجع نزد این آب . || نام نخستین علامت این قرقگاه [ قرقگاه ربذة ] از طرف مدینه . (از معجم البلدان ).
خبرهلغتنامه دهخداخبره . [ خ َ ب ِ رَ ] (ع اِ) زمینی که در آن گیاه سدر روید. (از معجم البلدان یاقوت ).
خبرهلغتنامه دهخداخبره . [ خ َ رَ ] (ص ) محکم . استوار. || پیچیده . خَبْوَه . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سنجش . حساب . (از ناظم الاطباء). رجوع به خِبرِه شود.
خبریهلغتنامه دهخداخبریه . [ خ َ ب َ ری ْ ی َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائیه .- جمله ٔ خبریه ؛ جمله ٔ خبریه جمله ای است که قابل تصدیق و تکذیب باشد. چون زید رفت ، علی آمد، حسین کتاب دارد. رجوع به جمله ٔ خبری شود.
مخبرةلغتنامه دهخدامخبرة. [ م َ ب َ رَ ] (ع اِ) آبخانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبخانه و حوض خانه و جای لازم . (ناظم الاطباء).
مخبرةلغتنامه دهخدامخبرة. [ م َ ب َ رَ / م َ ب ُ رَ ] (ع اِ) آگاهی به چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). علم به چیزی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درون چیزی . نقیض منظر. (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). درون هر چیز. (ناظم الاطباء). || ج