خباسةلغتنامه دهخداخباسة. [ خ ُ س َ ] (اِخ ) نام فرماندهی ازفرماندهان عبیدیین . (از منتهی الارب ) (متن اللغة).
خباسةلغتنامه دهخداخباسة. [ خ ُ س َ ] (ع اِ) غنیمت . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (البستان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ||
خباثةلغتنامه دهخداخباثة. [ خ َ ث َ ] (ع مص ) مصدر دیگر خُبث است . (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از منتهی الارب ). رج
خبعثةلغتنامه دهخداخبعثة. [ خ َ ع َ ث َ ] (ع مص ) این کلمه صورت دیگر مصدر رباعی مجرد «خبعاث » است که همواره بصورت «افعلال » یعنی «اخبعثاث » استعمال میشود. «اخبعثاث » بمعنای «چون ش
خباشهلغتنامه دهخداخباشه . [ خ ُ ش َ ] (ع اِ) آنچه از طعام و جز آن بگیر آورده شده باشد. || جماعت و گروهی که از یک قبیله نباشند. (از معجم الوسیط).
خباشةلغتنامه دهخداخباشة.[ خ ُ ش َ ] (اِخ ) نام جدّ رزبن خبیش و پدر شریف محدث است . (از منتهی الارب ).
خباسلغتنامه دهخداخباس . [ خ َب ْ با ] (ع اِ) غنیمت . || بنده . || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
خباساءلغتنامه دهخداخباساء. [ خ ُ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (معجم الوسیط) (تاج العروس ). مالی که از خصم بدست آید، آنچه دشمن جا گذارد و دشمن دیگر بر آن دست یابد، خباسه . رجوع
خباشهلغتنامه دهخداخباشه . [ خ ُ ش َ ] (ع اِ) آنچه از طعام و جز آن بگیر آورده شده باشد. || جماعت و گروهی که از یک قبیله نباشند. (از معجم الوسیط).
خباشةلغتنامه دهخداخباشة.[ خ ُ ش َ ] (اِخ ) نام جدّ رزبن خبیش و پدر شریف محدث است . (از منتهی الارب ).
خباسلغتنامه دهخداخباس . [ خ َب ْ با ] (ع اِ) غنیمت . || بنده . || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).