خایفلغتنامه دهخداخایف . [ ی ِ ] (ع ص ) ترسیده شده . ترسان . خوف دارنده . ترسنده . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به «خائف » شود.
خایف، خائففرهنگ مترادف و متضادبیمناک، ترسان، ترسنده، ترسو، جبون، متوحش، وحشتزده، هراسان، هراسناک ≠ ایمن، درامان
مرتعبلغتنامه دهخدامرتعب . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) خایف . ترسنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترسان . (فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از ارتعاب . رجوع به ارتعاب شود.
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) موسی از رجال دوران سلطان معزالدین بهرامشاه بن اقتمش . خواندمیر در حبیب السیر در ترجمه ٔ احوال بهرامشاه آرد:... بدرالدین