خاک لیوهلغتنامه دهخداخاک لیوه . [ ک َ ل َ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) در خاک غلتیدن . مَراغه . (بلهجه ٔ قزوین ).
خاکفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقلیم، خطه، زمین، ارض، سرزمین، قلمرو ۲. تراب، تربت، ثری، طین، غبرا، گل ≠ آب، ماء ۳. غبار، گرد ۴. کشور، بلد، دیار، مملکت ۵. خاکجا، قبر، گور، مزار، مشهد، مقبره
لیوهلغتنامه دهخدالیوه . [ لی وَ / وِ ] (ص ) فریبنده و چالاک . (آنندراج ). فریبنده و چاپلوس . لوس . ننر. مردم مزاح دوست . (برهان ). خنک و بی مزه . || صاحب آنندراج گوید: احمق و نا