خاکبازیلغتنامه دهخداخاکبازی . (حامص مرکب ) عمل خاکباز و آن بازیی است که اطفال می کنند بر این نوع : توده خاکی را چند طفل گرد می کنند و در آن شیئی را مخفی می دارند سپس آن توده را بتع
خاکبازلغتنامه دهخداخاکباز. (اِ مرکب ) نوعی از بازی است . (ناظم الاطباء). || (نف مرکب ) کنایه از طفل است چون با خاک بازی می کند.
بحاثةلغتنامه دهخدابحاثة. [ ب ُ ث َ ] (ع اِ) خاک بازیچه ٔ بحثه که کودکان بازند و برای یافتن مطلوب آن را کاوند و آن شبیه کوهاموی باشد یا همان کوهاموی است . (یادداشت مؤلف ). خاک با
خاکلغتنامه دهخداخاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک
خاکبازلغتنامه دهخداخاکباز. (اِ مرکب ) نوعی از بازی است . (ناظم الاطباء). || (نف مرکب ) کنایه از طفل است چون با خاک بازی می کند.
کثکثیلغتنامه دهخداکثکثی . [ک ُ ک ُ ثا / ک َ ک َ ثا ] (ع اِ) بازیی است که از خاک بازند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکنوع بازی مر تازیان را که با خاک بازی کنند. (ناظم الاطبا
کودک وارلغتنامه دهخداکودک وار. [ دَ ] (ق مرکب ) مانند کودک . کودکانه : میان خاک چه بازی سفال ، کودک وارسرای خاک به خاکی بباز مردآسا. خاقانی .مرکب از چوب کرده کودک وارپس به دروازه ٔ