خاکپوشmulchواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از کاه، خاکاره، برگ، ورقۀ پلاستیکی یا خاک سست که سطح خاک را با آن میپوشانند تا از خاک و ریشۀ گیاهان در برابر اثر قطرات باران، سلهبندی، یخبندان، فرسا
خاکپوش زندهliving mulchواژههای مصوب فرهنگستانپوشش گیاهی که زیر گیاه دیگر میکارند و معمولاً باعث کاهش فرسایش و افزایش مواد آلی خاک میشود، بیآنکه رقیبی برای گیاه اصلی باشد
خاکپوش کُلَشیstubble mulchواژههای مصوب فرهنگستانپسماندهای گیاه قبلی که از پیش از عملیات آمادهسازی بستر بذر و در حین این عملیات و تا هنگام رویش گیاه بعدی بر روی زمین باقی میماند
خاکپوشورزیmulch tillageواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خاکورزی که در آن بقایای گیاهی در سطح خاک حفظ میشود
خاکپوشلغتنامه دهخداخاکپوش . (ن مف مرکب ) پوشنده ٔ خاک . آغشته بخاک . خاک آلود. مستور در خاک : زین خانه ٔخاک پوش تاکی زآن خوردن زهر و نوش تاکی .نظامی .
خاک خودپوشself-mulching soilواژههای مصوب فرهنگستانخاکی که لایۀ سطحی آن بهقدری فشرده است که براثر ضربۀ قطرههای باران از میان نمیرود و مانند خاکپوش از لایۀ زیر محافظت میکند
خاکپوشلغتنامه دهخداخاکپوش . (ن مف مرکب ) پوشنده ٔ خاک . آغشته بخاک . خاک آلود. مستور در خاک : زین خانه ٔخاک پوش تاکی زآن خوردن زهر و نوش تاکی .نظامی .
خاک خفتلغتنامه دهخداخاک خفت . [ خ ُ ] (ن مف مرکب ) خاکپوش و هر چیزی که در خاک بخوابانند چون گوشت بعضی از حیوانات که بوی ناخوش داشته باشد مثل ماهی و مانند آن . (از آنندراج ) : بفرمو
زیرلغتنامه دهخدازیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «