خاکستردلهلغتنامه دهخداخاکستردله . [ ک ِ ت َ دِ ل َ ] (اِخ ) نام محلی بوده است جزو رادکان که امروز خراب و بی سکنه است . رابینو درسفرنامه ٔ خود این محل را با بیست و نه دهکده ٔ دیگر از
خاکستردانcinerary vessel, burial urn, funerary urn, funeral urn, cremation urn, cinerary urn, burial potواژههای مصوب فرهنگستانظرفی برای نگهداری خاکستر سوختۀ یک یا چند جسد
خاکستردانسپاریurned cremationواژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن بقایای سوختۀ استخوانهای انسان یا جانور در درون خاکستردان
خاکسترینهcindersواژههای مصوب فرهنگستانذرات درشت باقیمانده از احتراق که مخلوطی از مواد سوخته و نیمسوز هستند
خاکستردانسپاریurned cremationواژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن بقایای سوختۀ استخوانهای انسان یا جانور در درون خاکستردان
گور لانهکبوتریcolumbariumواژههای مصوب فرهنگستانهریک از گورها یا خاکستردانهایی که در یک مجموعه بهصورت طبقهطبقه در دیوار تعبیه شده باشد