خاک آلودلغتنامه دهخداخاک آلود. (ن مف مرکب ) کنایه از خاک پوش . (آنندراج ). مُعَفَّر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). مُغَبَّر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (ا
خشمآلودفرهنگ مترادف و متضادخشمگین، خشمناک، خشمآمیز، خشمآگین، عصبانی، عصبی، غضبناک، غضبآلود، قهرآلود ≠ مهرآلود
نَّحِسَاتٍفرهنگ واژگان قرآندائماً شومها - دائماً نحسها - دائماً غبار آلودها (جمع نحِس (صفت مشبهه از نحس )که ضد سعد است . و ايام نحسات يعني ايام شوم . بعضي هم گفتهاند : ايام نحسات به معناي
خاکیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بری، زمینی ۲. افتاده، خاضع، خاک نهاد، خاکسار، درویش، متواضع ۳. به رنگ خاک، خاکیرنگ ۴. خاکآلود، خاکآلوده ۵. خاکزاد ۶. خاکزی ≠ آبی ۷. خاکین ۸. آسفالتنشده (جاده