خاوجیزلغتنامه دهخداخاوجیز. (اِ) نام نوعی پارچه است و شاید پارچه ای پرزدار باشد. خاوخیز : و از این ناحیت (چینستان ) زر بسیار خیزد و حریر و پرند و خاوجیز چینی و دیبا و غضاره و دارچی
خاویزلغتنامه دهخداخاویز. (اِخ ) نام قریه ای است از ولایت دشتستان فارس قریب به خورمج و آن قصبه ای است معمور و نارنگی آن بخوبی مشهور. (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). «نام ناح
خاویز،خاییز،خییزواژهنامه آزادنام روستایی در شمال شرق بهبهان، خوب آویز،خوش آویز،جایی که همه جیز آویزان ووجود دارد
خاوخیرلغتنامه دهخداخاوخیر. (اِ) نام نوعی پارچه است که بصورت خاوجیز نیزضبط شده : از وی (از ساری طبرستان ) جامه ٔ حریر پرنیان و خاوخیر و از وی مازعفران و ماصندل و ماخلوق خیزد که بهم
ختولغتنامه دهخداختو. [ خ ُ ](اِ) شاخ گاوی است که در ملک چین میباشد و بعضی گویند شاخ کرگدن است و جمع دیگر گفته اند که در مابین ملک چین و زنگبار ملکی است و در آنجا مرغی میشود بغا
خاویزلغتنامه دهخداخاویز. (اِخ ) نام قریه ای است از ولایت دشتستان فارس قریب به خورمج و آن قصبه ای است معمور و نارنگی آن بخوبی مشهور. (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). «نام ناح
گشیلغتنامه دهخداگشی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاویز بخش اهرم شهرستان بوشهر، واقع در 25هزارگزی جنوب خاور اهرم ، در دامنه ٔ کوه خورموج . منطقه ای است کوهستانی و هوای آن
چم مزرعهلغتنامه دهخداچم مزرعه . [ چ َ م َ رَ ع ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خاویز بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 12 هزارگزی خاور اهرم واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی