خاولغتنامه دهخداخاو. (اِ) پرز. زغب . کرک . || پرز مخمل . (از ناظم الاطباء). || لغت دیگری است در خواب : گر خری دیوانه شد یک دم ّ گاوبر سرش چندان بزن کاید بخاو.مولوی .
خاولغتنامه دهخداخاو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 22 هزارگزی شمال باختری در شاهپور که دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران
مشرقدیکشنری عربی به فارسیخاور , کشورهاي خاوري , درخشندگي بسيار , مشرق زمين , شرق , بطرف خاور رفتن , جهت يابي کردن , بجهت معيني راهنمايي کردن , ميزان کردن