خانیچهلغتنامه دهخداخانیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) حوض کوچک وچشمه ٔ کوچک را گویند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به کلمه ٔ «خانی » شود : من آن خانیچه ام کابم عی
خانیچهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحوض کوچک یا گودالی که آب چشمه در آن جمع میشود: ◻︎ من آن خانیچهام کآبم عیان است / هر آنچم در دل آید بر زبان است (نظامی۲: ۲۷۳).
خانچه بادلغتنامه دهخداخانچه باد. [ چ َ ] (اِخ ) از مزارات هرات است و قبر امیر عبدالواحدبن مسلم و ابونصربن ابی جعفر هروی کرمانی بدانجاست .(از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به خانجه شو
خانچهلغتنامه دهخداخانچه . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز که در سه هزارگزی جنوب باختری دره گز قرار دارد. ناحیه ای است واقع درجلگه ، با آب و هوای
خانچهلغتنامه دهخداخانچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کاروانسرای . خانه و سرای کوچک را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 378) (ناظم الاطباء). || طبقی باشد از چوب که آ
خانیلهلغتنامه دهخداخانیله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج واقع در 9 هزارگزی جنوب باختر روانسر و سه هزارگزی باختر راه فرعی روانسر به سنجابی . این دهکده د
دختر(مراحل زندگی )گویش تهرانی،خانمچه (10ـ9 سال )نوچه (13 سال) غنچه 15( سال)،گلچه،گنده،ترش ترشیده ،پیر دختر
خانچه بادلغتنامه دهخداخانچه باد. [ چ َ ] (اِخ ) از مزارات هرات است و قبر امیر عبدالواحدبن مسلم و ابونصربن ابی جعفر هروی کرمانی بدانجاست .(از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به خانجه شو
خانچهلغتنامه دهخداخانچه . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز که در سه هزارگزی جنوب باختری دره گز قرار دارد. ناحیه ای است واقع درجلگه ، با آب و هوای
خانچهلغتنامه دهخداخانچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کاروانسرای . خانه و سرای کوچک را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 378) (ناظم الاطباء). || طبقی باشد از چوب که آ