خانهفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرا، منزل، مسکن، دار، بیت ۲. آپارتمان، کاشانه ۳. اتاق، وثاق، حجره ۴. چاردیواری، سرپناه ۵. اقامتگاه، ساختمانمسکونی، ماوا ۶. کلبه، سراچه ۷. آلونک، کوخ ۸. دولتس
خانهدیکشنری فارسی به انگلیسیabode, home, domicile, dwelling, habitation, house, housing, lodging, menage, ménage, pigeonhole, place, residence, rooms, tenement
دل افگارلغتنامه دهخدادل افگار. [ دِ اَ ] (ص مرکب ) دل فگار.دل ریش . دل شکسته . (ناظم الاطباء). خسته دل . دل خسته . پریشان خاطر. دل گرفته . کاسف البال . مغموم . غمین . غمگین . مکمود.
سرگشادهلغتنامه دهخداسرگشاده . [ س َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) روشن . واضح . بی ملاحظه : خداوند سرگشاده با بنده بگوید که چه اندیشه است و رای عالی بر چه قرار داده . (تاریخ
رافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. علامت مفعول صریح (بیواسطه) که بیشتر با مفعول میآید و کلمۀ پیش از خود را به حالت مفعولی درمیآورد: فریدون جمشید را زد، کتاب را خرید.۲. (حرف اضافه) [قدیمی] ب
فوقلغتنامه دهخدافوق . [ ف َ ] (ع ق ، اِ) زبر. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بالا. بر. زبر. روی . مقابل زیر. مقابل تحت . برتر. بالاتر. (یادداشت مؤلف ). و در اصل ظرف
ابوالحسن بهرامیلغتنامه دهخداابوالحسن بهرامی . [ اَبُل ْ ح َ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) کنیت استاد علی متخلص به بهرامی ، از مردم سرخس و از شعرای زمان ناصرالدین سبکتکین . ابیات ذیل در لغت نامه ها