کدام خانه (/ خانه ها) را خودش ساخت؟گویش اصفهانی تکیه ای: kudum kiyahâ-š xoš besât? طاری: kum kiya-š xoš besât? طامه ای: keɹom ni keɹahâ xoye boysât? طرقی: kum kiya-š xoyeš besât? کشه ای: kodum kiya-š xoyeš be
شنیدهام که تو را از خانه بیرون کردهاند.گویش اصفهانی تکیه ای: bemešnofta to-šun kiya-de bar karda. طاری: âremaynâɂa kiya-šun-vâ bar kardaɂe. /âremaynâɂa to-šun kiya-vâ bar karda. طامه ای: bomašnofte ke to-šun keɹa
خاکلغتنامه دهخداخاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک
نضحلغتنامه دهخدانضح . [ ن َ ] (ع مص ) آب پاشیدن خانه را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نضح البیت ؛ رشه رشاً ضعیفاً. (تاج العروس ). || آب پاشیدن بر کسی . (ا
حصیرپوشلغتنامه دهخداحصیرپوش . [ ح َ ] (ن مف مرکب ) پوشیده به حصیر: سقف خانه را حصیرپوش کردن ؛ بر بالای تیرها حصیرافکندن و بر زبر آن شفته ریختن و سپس کاه گل کردن .
پر کردنلغتنامه دهخداپر کردن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا تمام ظرف را فراگیرد. انباشتن . مملو کردن . قطب ، زَند. تزنید. اِملاء. کعب . مَلأ. مَلاءة. مِلاءة.
خاک اندازلغتنامه دهخداخاک انداز. [ اَ ] (اِ مرکب ) ظرفی است از آهن که خاک و خاشاک خانه را پس از روبیدن در آن کرده بیرون ریزند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). بیل مانندی باشد از نقره