خانمفرهنگ مترادف و متضاد۱. بانو، بیبی، بیگم، خاتون، سیده، کدبانو، مادام، مخدره ۲. زن، زوجه، همسر ۳. روسپی، هرجایی
شکملغتنامه دهخداشکم . [ ش ِ ک َ ] (اِ) اِشکم . بطن و آن جزء از بدن که روده ها در آن واقع شده اند. (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ بطن و گوی و تنور از تشبیهات اوست . (آنندراج ). قسمتی ا
کوچولولغتنامه دهخداکوچولو. (ص ) در تداول عامه ، کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). در تداول عامه ، بسیار کوچک : دست و پا کوچولو. آقاکوچولو. خانم کوچولو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (
خانملغتنامه دهخداخانم . [ ن ُ ] (ترکی ، اِ) بانو. خاتون . بی بی . (ناظم الاطباء)، جُرَّه . ستی . خدیش . کدبانو. بیگم : جان به لب عاشق بیدل رسدبا غمزاتی که تو خانم کنی . ایرج میر