خانمیلغتنامه دهخداخانمی . [ ن ُ ] (اِ) نام قسمی هندوانه ٔ بیضوی شکل با تخمهای کوچک و پوست سبز میباشد.
خانمیلغتنامه دهخداخانمی . [ ن ُ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ 32 هزارگزی جنوب شرق حکومت درجه ٔ اول آنچه مربوط بحکومت کلان شبرغان و متعلق بولایت مزارشریف و واقع بین خط 66 درجه و 2
خانمیرلغتنامه دهخداخانمیر. (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 15 هزارگزی خاوری چقلوندی و ششهزار گزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد به چقلوندی . ناحیه
خانمیرلغتنامه دهخداخانمیر. (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش دهخوارقان شهرستان تبریز. واقع در 3 هزارگزی شمال بخش و 3 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به دهخوارقان . ناحیه ای است واقع در جل
بانوی پوشیه ایواژهنامه آزادخانمی را گویند که با پوشیه صورت خود را پوشانده باشد.بانویی که روبنده بر چهره دارد.
بانوی زمینlady paramountواژههای مصوب فرهنگستانخانمی، دستیار رئیس زمین، که ریاست مسابقات کمانگیری زنان را بر عهده دارد
کلبهدارchalet maidواژههای مصوب فرهنگستانخانمی که برای مهمانان کلبۀ کوهستانیِ واقع در یک تفریحگاه برفسُری آشپزی و نظافت میکند
مهماندار 1hostessواژههای مصوب فرهنگستانخانمی که پذیرایی و مراقبت از مسافران و مشتریان را بر عهده دارد