خانلرلغتنامه دهخداخانلر. [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیّه . واقع در 7 هزارگزی خاور اشنویه در مسیر شوسه ٔ اشنویه به نقده . ناحیه ای است واقع در
صاری خانلرلغتنامه دهخداصاری خانلر. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیتی است تابع شهرستان جمعه در سنجاق سرفیجه از ولایت مناستر، سکنه ٔ آن 6285 تن و 194 تن آنها اولاخ و روم وبقیه مسلمانان و ترکانند. د
قاسم آباد خانلرلغتنامه دهخداقاسم آباد خانلر. [ س ِ دِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود. در 4هزارگزی جنوب قلعه نو و یک هزارگزی شوسه ٔ شاهرود به گرگان . جل
خالرلغتنامه دهخداخالر. [ ] (اِخ ) نام رستاقی است از رساتیق قاسان . حسن بن محمد گوید: «و از رستاق قاسان رستاق : خوی لالکان ، ازناوه ، وزدهر، خالرفی خاوب ، کرده فی الثالث ، فیدل ف
خانارقلعهلغتنامه دهخداخانارقلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قریه ای است که بفاصله ٔ 6500 گز در جنوب قریه ٔ شیوه نزدیک دریای کنر، در علاقه ٔ حکومت کلان واقع است و بین خط 65 درجه 24 دقیقه 6 ث
صاری خانلرلغتنامه دهخداصاری خانلر. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیتی است تابع شهرستان جمعه در سنجاق سرفیجه از ولایت مناستر، سکنه ٔ آن 6285 تن و 194 تن آنها اولاخ و روم وبقیه مسلمانان و ترکانند. د
قاسم آباد خانلرلغتنامه دهخداقاسم آباد خانلر. [ س ِ دِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود. در 4هزارگزی جنوب قلعه نو و یک هزارگزی شوسه ٔ شاهرود به گرگان . جل
اثیرواژهنامه آزادکره آتشی خورشید( بارها گفت که بر چرخ اثیر بادها راست فراوان تاثیر ) از " عقاب " خانلری ( اَ) [ معر. ] ( اِ.) به باور قدما کره آتش که بالای کرة هواست ، سیالی رق
صاری گوللغتنامه دهخداصاری گول . (اِخ ) نام بقعه ای است در قضای جمعه از سنجاق سرفیجه تابع ولایت مناستر و شامل ناحیه ٔ صاری خانلر وحوالی آن . ترکان مهاجر آناطولی در این بقعه سکونت جست
کنگیرواژهنامه آزادنام رودخانه ای در شهرستان ایوان که از بخش سراب ایوان سرچشمه می گیرد و به کشور عراق می ریزد. خوب است بدانید که به زعم دکتر ناتل خانلری در کتاب تاریخ زبان فارسی (