خانسالارلغتنامه دهخداخانسالار. (اِ مرکب ) رئیس میز پادشاهی . ناظر سلطنتی . (ناظم الاطباء). رجوع به «خوانسالار» شود.
خانسامانلغتنامه دهخداخانسامان . (اِ مرکب ) صاحب سامان . || ناظر. ناظری که شغلش تهیه ٔ میز و سفره ٔ بزرگان باشد . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || صاحب ثروت . متمول : اثر بکشور عشق تو خ
خانسامانیلغتنامه دهخداخانسامانی . (اِ مرکب ) انبار خانه . اطاقی که دارای همه ٔ مصارف خانه باشد. (ناظم الاطباء).
خانان باتولغتنامه دهخداخانان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) قلمرو ایشان :دشت قبچاق غربی و مسکن قبایل گوگ اردو (1224 - 1359 م .). خاندان باتو بر قسمتی حق سلطنت یافته بودند که آن را خانات کبیر مغ