خانات شکیلغتنامه دهخداخانات شکی . [ ت ِ ش َک ْ کی ] (اِخ ) نام طایفه ای است که بر شکی (در قفقازیه ) حکومت کرده اند و اسامی پادشاهان این طایفه و تاریخ جلوسشان بدین قرار است :اسامی سال
خاناتلغتنامه دهخداخانات . (اِ) ج ِ خان و خانه و بمعنی کاروانسراها میباشد : بعضی صحابه گفتند. یا رسول اﷲ این خانات و مساکن که در راه شام است ... (فتوح ص 4). ضحاک گفت : خاناتی که م
خانات بخارالغتنامه دهخداخانات بخارا. [ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) خانات خیوه . مملکت خوارزم . رجوع به «خانات خیوه » و «خوارزم » و «خانان شیبان » شود.
خانات خیوهلغتنامه دهخداخانات خیوه . [ ت ِ وَ ] (اِخ ) مملکت خوارزم است . (ناظم الاطباء). این ناحیه طبق عهدنامه ٔ گلستان در سال 1228 هَ . ق . از ایران جدا گشت و به روسیه منضم گردید. رج
خانات قراباغلغتنامه دهخداخانات قراباغ . [ ت ِ ق َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است که بر قراباغ بین سالهای 1177 هَ . ق . و 1235 هَ . ق . حکومت کرده اند. اسامی آنها و تاریخ جلوسشان بدین قرار اس
سلجوقیانلغتنامه دهخداسلجوقیان . [ س َ ] (اِخ ) سلاجقه . خاندانی ترک که از 429 هَ .ق . تا 700 هَ .ق . در آسیای غربی سلطنت کردند ظهور این خاندان در تاریخ اسلام از وقایع بزرگ و بمنزله
ماندنلغتنامه دهخداماندن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . (ناظم الاطباء). توقف کردن . درنگ کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان ، من . پهلوی ، ماندن . پارسی باستان و اوستا،
ارپای کاونلغتنامه دهخداارپای کاون . [ ] (اِخ ) ابن سفیان بن ملک تیموربن ازیق (اربق ؟) بوکای بن تولی خان بن چنگیزخان .سلطان سعید مغفور ابوسعید روزی بدین تلفظ نمود که چون از فرزندان هول
باتولغتنامه دهخداباتو. (اِخ ) یا صاین خان . نام یکی از پادشاهان چنگیز. (برهان ) . نام یکی از خوانین مغول که او را باتوخان گفتندی و شهر سرای که از بلاد ترکستانست سرای باتو خوانند
سنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو