خان آتشلغتنامه دهخداخان آتش . [ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لقب است مر رؤسای فرقه ٔ علی اللهی را. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
خانات شکیلغتنامه دهخداخانات شکی . [ ت ِ ش َک ْ کی ] (اِخ ) نام طایفه ای است که بر شکی (در قفقازیه ) حکومت کرده اند و اسامی پادشاهان این طایفه و تاریخ جلوسشان بدین قرار است :اسامی سال
خانان شیبانلغتنامه دهخداخانان شیبان . [ ن ِ ] (اِخ ) قلمروشان ناحیه ٔ ازبک نشین (بین انهار اورال و چو)، ایشان گاهی نیز بمقام خانی قبایل سیراردو رسیده اند و از حدود 1226 تا 1656 م . خان
آتش خانلغتنامه دهخداآتش خان . [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از بزرگان باستانی نصیریان یعنی علی اللهیان . و او را خان آتش نیز گویند.
خاناتلغتنامه دهخداخانات . (اِ) ج ِ خان و خانه و بمعنی کاروانسراها میباشد : بعضی صحابه گفتند. یا رسول اﷲ این خانات و مساکن که در راه شام است ... (فتوح ص 4). ضحاک گفت : خاناتی که م
خانات شکیلغتنامه دهخداخانات شکی . [ ت ِ ش َک ْ کی ] (اِخ ) نام طایفه ای است که بر شکی (در قفقازیه ) حکومت کرده اند و اسامی پادشاهان این طایفه و تاریخ جلوسشان بدین قرار است :اسامی سال
اتکلغتنامه دهخدااتک . [ اَ ت َ ] (اِخ ) ناحیتی است از ترکستان روس در دامنه ٔ شمالی کوه های سرحدی خراسان بین جورس و دوشک که بر خط آهن واقعند و چون از اعمال ابیورد بوده جزء خراسا
قاجاریهلغتنامه دهخداقاجاریه . [ ی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) طائفه ٔ قاجاریه ، یکی از طوائف ترک که در قرن هفتم هجری هنگام حمله ٔ چنگیز از مرکز آسیا به جانب مغرب انتقال یافت ، طائفه ٔ قاجار
خاناتلغتنامه دهخداخانات . (اِ) ج ِ خان و خانه و بمعنی کاروانسراها میباشد : بعضی صحابه گفتند. یا رسول اﷲ این خانات و مساکن که در راه شام است ... (فتوح ص 4). ضحاک گفت : خاناتی که م