لغتنامه دهخدا
خاموش گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بیصدا شدن . ساکت شدن . از سخن بازایستادن . دم فروبستن . خاموش شدن . خاموش گشتن . اِطراق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). اِقتِنان .کَرسَمَه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سُموط. عَقَم . (ناظم الاطباء) (منت