خمس عشرةلغتنامه دهخداخمس عشرة. [خ َ س َ ع َ ش َ رَ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) پانزده . پنجده . (یادداشت بخط مؤلف ). اگر معدود مؤنث باشد خمس بدون «تاء» و عشر با «تاء» تأنی
خامسلغتنامه دهخداخامس . [ م ِ ] (ع عدد ص ، اِ) پنجم . (اشتنگاس ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) .- خامس آل عبا ؛ لقبی است که به حسین بن علی (ع ) امام سوم شیعیان میدهند.
خامس لولغتنامه دهخداخامس لو. [ م ِ ] (اِخ ) از ایلات اطراف اردبیل . و مرکب از 300 خانوار است که در قره شیخ لو مسکن دارند. ییلاقشان باقرلو و قشلاقشان مغان است ، زارع و گله دارند. (ا
بیرم خامسلغتنامه دهخدابیرم خامس . [ ب َ رَ م ِ م ِ ] (اِخ ) نام او محمد است . در سال 1256 هَ . ق . در شهر تونس متولد شد و در سال 1307 بقاهره درگذشت . تحصیلات خود را در دانشگاه زیتونه
لیثلغتنامه دهخدالیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن معاذ. ذکره بعضهم و لایصح انما هو تابعی ارسل حدیثاً قال الفاکهی فی کتاب مکة حدثنی عبداﷲبن عمر،یعنی ابن ابان حدثنا سعیدبن سالم عن عثمان ب
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِ) نام ماه سوم فرانسوی ، میان فوریه و آوریل ، و اول آن مطابق است تقریباً با شانزدهم اسفندماه جلالی و بیست و یکم مارس تقریباً مطابق با اول فروردین ماه ج
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شری
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طریف . اتباع او در جبال بربر بسر میبردند و وی دعوی پیغمبری کرد و دین تازه آورد و یا پس از او بعض فرزندان وی ادعای پیغمبری کرده اند. اب