خامالیونلغتنامه دهخداخامالیون . (معرب ، اِ) بلغت یونانی مازریون سیاه است و آن دوائی است که بر برص و بهق طلا کنند نافع آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374).
خامالاون سفیدلغتنامه دهخداخامالاون سفید. [ وُ ن ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به خامالاون لوقس و خامالاون شود.
خامالاون سیاهلغتنامه دهخداخامالاون سیاه . [ وُ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به خامالاون مالس و خامالاون شود.
خامانیطسلغتنامه دهخداخامانیطس . [ طِ ] (اِ) حشیشی باشد و آن را گلی است بنفش رنگ که شیرازیان آن را ماش دارو خوانند. یرقان را سود دارد و آن را کمافیطوس هم گفته اند. (برهان قاطع) (آنند
خامالاون لوقسلغتنامه دهخداخامالاون لوقس . [ وُ ن ِ ق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خامالاون سفید. نوع سفید خامالاون .
مازریونفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرختچهای خودرو و زینتی، با پوست قهوهاییرنگ، میوۀ گرد و قرمز، و دانههای گلابیشکل؛ کانیرو؛ خامالا؛ خامالاون؛ خامالیون؛ خاماون؛ خامالیوس.
مازریونلغتنامه دهخدامازریون . [ زَ ] (اِ) دارویی است برای استسقای زقی ، مجرب است . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوایی است مجرب از برای دفع استسقا و آن
خامالیونلغتنامه دهخداخامالیون . (معرب ، اِ) بلغت یونانی مازریون سیاه است و آن دوائی است که بر برص و بهق طلا کنند نافع آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374).
اسدالارضلغتنامه دهخدااسدالارض . [ اَ س َ دُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) دزی اسدالارض را با دافنه الئیدس (مازریون ) تطبیق کرده . (دزی ج 1 ص 21). ابن البیطار گوید: جماعتی از تراجمه ٔ مفسرین
خامالالغتنامه دهخداخامالا. (معرب ، اِ) بیونانی داروئی است که آن را مازریون گویند. برگ آن از برگ زیتون کوچکتر و از برگ مورد بزرگتر میباشد و رنگش بزردی گراید. گرم و خشک است در چهارم