خالدار ضرومیلغتنامه دهخداخالدار ضرومی . (اِخ ) وی از مشاهیر خطاطین است و در خطوط متنوعه مهارت زیاد داشت . تاریخ وفات وی به سال 1040 میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2015).
خالدارلغتنامه دهخداخالدار. (نف مرکب ) آنکه خال دارد. صاحب خال . مرقش . اشیم . منقط : ز لعل خالدار گلرخان بیدل مباش ایمن بلای جان بود با هم چو آمیزد می و افیون .بیدل (از آنندراج ).
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز
بقعدیکشنری عربی به فارسیخالدار , لکه دار , لکه لکه , ابري , رگه رگه , با خال هاي رنگارنگ نشان گذاردن , لکه دار کردن
خالدارلغتنامه دهخداخالدار. (نف مرکب ) آنکه خال دارد. صاحب خال . مرقش . اشیم . منقط : ز لعل خالدار گلرخان بیدل مباش ایمن بلای جان بود با هم چو آمیزد می و افیون .بیدل (از آنندراج ).