خالتورواژهنامه آزادخالتور از واژۀ روسیِ «خالتورا» (халтура)، به معنیِ سطل آشغال است و توسعاً یا به کنایه، به «کار بی ارزش»، «کارِ (هنری یا ادبیِ) با کیفیتِ پایین»، «کارِ سرِهم بند
خالطورواژهنامه آزاددر رپ فارسی به خواننده ای گفته می شود که معمولاً آوازهایش بسیار بی معنی و پوچ است، برخلاف خوانندۀ رپ زیرزمینی که سعی دارد مشکلات جامعه را در قالب موسیقی بیان کن
خابور نهر جوزانلغتنامه دهخداخابور نهر جوزان . (اِخ ) (دوم پادشاهان 17 : 6) یکی از مکانهائی است که تغلث فلاسر بعضی از بنی اسرائیل را در آنجا سکونت داد وپس از وی شلمناصر آمده و اسباط عشره را
خابورلغتنامه دهخداخابور. (اِخ ) (آب ...) رودی است که از رأس العین خیزد. رجوع شود به نزهت القلوب چ لیدن ج 3 ص 226 و تاریخ غازانی ص 147 و قاموس کتاب مقدس و حدود العالم ص 91 و رجوع
داورزنلغتنامه دهخداداورزن . [ وَ زَ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان سبزوار و در باختر آن واقع و محدودست : از شمال به کوه جغتای و زواک و اندقان . از خاور به بخش حومه . از جنوب به خا
بردسکنلغتنامه دهخدابردسکن . [ ب َ دَ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه ٔ شهرستان کاشمر است که در شمال باختری کاشمر واقع از طرف شمال محدود است به بخش ششتمد و خارتوران و از جن
مزینانلغتنامه دهخدامزینان . [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش داورزن شهرستان سبزوار و محدود است از طرف شمال به دهستان مرکزی ، از جنوب به کال شور (خارتوران ) از غرب به بخش ع