خاقانلغتنامه دهخداخاقان . (اِ) لقب پادشاه ترکان و پادشاه چین . (شرفنامه ٔ منیری ). پادشاه بزرگ از لغات ترکی است و در قدیم لقب پادشاهان چین و ترکستان بوده و حالا بر هر پادشاه اطلا
خاقانلغتنامه دهخداخاقان . (اِخ ) ابن المؤمل بن خاقان . یکی از خطباء بوده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 279).
خاقانلغتنامه دهخداخاقان . (اِخ ) ابن صبیح . یکی از راویان است و در عقدالفریداز او داستانی منقول است . (عقدالفرید ج 7 ص 196).
خاقانلغتنامه دهخداخاقان . (اِخ ) تخلص فتحعلیشاه قاجار بوده است و بیت زیر از جمله اشعاری است که او برای باغ دلگشا ساخته و در آنجا خود را به این نام تخلص کرده است :دلگشایی یار زندا
خاقان شهیدلغتنامه دهخداخاقان شهید. [ ن ِ ش َ ] (اِخ ) لقبی است که منشیان درباری قاجار بعدها به آغامحمدخان قاجار میدادند.
خاقان البخاریلغتنامه دهخداخاقان البخاری . [ نُل ْ ب ُ ] (اِخ ) وی یکی از حکامی بوده که احمدبن ابراهیم القوسی او را بسواد بست فرستاد. رجوع به تاریخ سیستان ص 192 شود.
خاقان ترکلغتنامه دهخداخاقان ترک . [ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) پادشاه ترکان . در تاریخ و ادبیات پارسی اغلب پادشاه ترکستان به این نام یا «خاقان ترکستان » آمده است : فغفورچین و خاقان ترک و رای ه
خاقان چینلغتنامه دهخداخاقان چین . [ ن ِ] (اِخ ) پادشاه چین . در ادبیات پارسی پادشاه چین گاهی «فغفور» و گاه «خاقان چین » آمده است : چو از دور خاقان چین بنگریدخروش سواران ایران شنید. ف
خاقان سعیدلغتنامه دهخداخاقان سعید. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) لقب شاهزاده شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکان است رجوع به مجالس النفائس ص 124 و 314 و حبیب السیر چ تهران ص 182 و 183 و 185 و 187
خاقان شهیدلغتنامه دهخداخاقان شهید. [ ن ِ ش َ ] (اِخ ) لقبی است که منشیان درباری قاجار بعدها به آغامحمدخان قاجار میدادند.
خاقان البخاریلغتنامه دهخداخاقان البخاری . [ نُل ْ ب ُ ] (اِخ ) وی یکی از حکامی بوده که احمدبن ابراهیم القوسی او را بسواد بست فرستاد. رجوع به تاریخ سیستان ص 192 شود.
خاقان ترکلغتنامه دهخداخاقان ترک . [ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) پادشاه ترکان . در تاریخ و ادبیات پارسی اغلب پادشاه ترکستان به این نام یا «خاقان ترکستان » آمده است : فغفورچین و خاقان ترک و رای ه
خاقان چینلغتنامه دهخداخاقان چین . [ ن ِ] (اِخ ) پادشاه چین . در ادبیات پارسی پادشاه چین گاهی «فغفور» و گاه «خاقان چین » آمده است : چو از دور خاقان چین بنگریدخروش سواران ایران شنید. ف
خاقان سعیدلغتنامه دهخداخاقان سعید. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) لقب شاهزاده شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکان است رجوع به مجالس النفائس ص 124 و 314 و حبیب السیر چ تهران ص 182 و 183 و 185 و 187