خافقلغتنامه دهخداخافق . [ ف ِ ] (ع ص ) لرزنده و جنبنده . (آنندراج ). مضطرب . طپنده . || (اِ) کناره ٔ عالم . (آنندراج ). || کناره ٔ شهر. (مهذب الاسماء).
خافقاتلغتنامه دهخداخافقات . [ ف ِ ] (ع ص ) وصف ایام است و «ایام الخافقات » روزهائی است که در آن پاشیدند از هم ستاره ها در زمان ابی العباس و ابی جعفر. (منتهی الارب ). روزهای تناثر
خافقانلغتنامه دهخداخافقان . [ ف ِ ] (ع اِ) مشرق و مغرب . (مهذب الاسماء). مشرق و مغرب یا افق آنها بدانجهت که شب و روز در آنها مختلف می شوند. (منتهی الارب ). || دو کرانه ٔ آسمان و ز
خافقینلغتنامه دهخداخافقین . [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) مشرق و مغرب . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). خافقان : مرمرا باری بدین درگاه شاهست آرزونز ری و گرگان همی یاد آیدم نز خافقین . منوچهری
خافقانلغتنامه دهخداخافقان . [ ف ِ ] (ع اِ) مشرق و مغرب . (مهذب الاسماء). مشرق و مغرب یا افق آنها بدانجهت که شب و روز در آنها مختلف می شوند. (منتهی الارب ). || دو کرانه ٔ آسمان و ز
خافقاتلغتنامه دهخداخافقات . [ ف ِ ] (ع ص ) وصف ایام است و «ایام الخافقات » روزهائی است که در آن پاشیدند از هم ستاره ها در زمان ابی العباس و ابی جعفر. (منتهی الارب ). روزهای تناثر
خافقینلغتنامه دهخداخافقین . [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) مشرق و مغرب . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). خافقان : مرمرا باری بدین درگاه شاهست آرزونز ری و گرگان همی یاد آیدم نز خافقین . منوچهری
قاضی الخافقینلغتنامه دهخداقاضی الخافقین .[ ضِل ْ ف ِ ق َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم بن مظفر شهرزوری ، مکنی به ابوبکر. از مشاهیر علمای قرن ششم هجری است که از ابواسحاق شیرازی اخذ مراتب علمی نمود