خاشعفرهنگ مترادف و متضاد۱. افتاده، خاضع، خاکسار، فروتن، متواضع ≠ مغرور، متکبر ۲. خداترس، متقی، پرهیزگار
خاشعلغتنامه دهخداخاشع. [ ش ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای فارسی زبان هند است که اصلش ایرانی ولی در کشمیر زندگی کرده است در تاریخ 1092 هَ . ق . دیوانش مرتب شد و این بیت از اوست :جلوه ٔ
خاشعلغتنامه دهخداخاشع. [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) جای دگرگونه شده و منزلی نمانده در وی و جائی که کسی در آنجارسیدن نتواند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (فرهنگ رشیدی ). || فروتن و رکوع کننده
خُشَّعاًفرهنگ واژگان قرآنخاشعان (جمع خاشع است که مصدر آن کلمه خشوع به معناي تاثر خاصي است در قلب که به دنبال مشاهده عظمت و کبريا در قلب پيدا ميشود ، نظير اين کلمه در اعضاي بدن کلمه خضوع
خاشعةلغتنامه دهخداخاشعة. [ ش ِ ع َ ] (ع ص ) زن خشوع کننده . مؤنث خاشع. ج ، خاشعات : ابصارها خاشعة. (قرآن 79 / 9). وجوه یومئذ خاشعة. (قرآن 88 / 2). انک تری الارض خاشعة. (قرآن 41