خارقلغتنامه دهخداخارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از خَرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). رجوع به خرق شود. ازهم درنده و پاره کننده و مجازاً بمعنی کرامت چرا
خارقفرهنگ انتشارات معین(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پاره کننده . 2 - (اِ.) هر چه که برخلاف نظم طبیعی باشد.
خارقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پارهکننده؛ ازهمدرنده؛ شکافنده.۲. ویژگی آنچه عادت و نظام عمومی و طبیعی را بر هم میزند.۳. معجزه.
خارق العادهدیکشنری فارسی به انگلیسیcolossal, exotic, freakish, legendary, out-of-the-way, phenomenal, rara avis, singular, supernatural, unusual
خارق طبیعتلغتنامه دهخداخارق طبیعت . [ رِ ق ِ طَ ع َ ] (ص مرکب ) فوق طبیعت . خارق العاده ، اموری که در طبیعت جریانش بر خلاف این امر است . فائق الطبیعة.
extravagatedدیکشنری انگلیسی به فارسیخارق العاده، از حداعتدال بیرون رفتن، منحرف شدن، کار نامعقول کردن، سرگردان شدن