خارتُوگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کار بی حاصل ، کاری برای حل مشکل که مشکل یا مشکلات جدیدی در زندگی ایجاد میکند.(خواهرتو)در این معنی یعنی دهنت سرویس ، آفرین
خارتوتلغتنامه دهخداخارتوت . (اِخ ) دهی است از دهستان مهوید بخش حومه ٔ شهرستان فردوس واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس و بر سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس . محلی است کوهستانی
خارتوتلغتنامه دهخداخارتوت . (اِخ ) دهی است از دهستان مهوید بخش حومه ٔ شهرستان فردوس واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس و بر سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس . محلی است کوهستانی
داورزنلغتنامه دهخداداورزن . [ وَ زَ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان سبزوار و در باختر آن واقع و محدودست : از شمال به کوه جغتای و زواک و اندقان . از خاور به بخش حومه . از جنوب به خا
بردسکنلغتنامه دهخدابردسکن . [ ب َ دَ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه ٔ شهرستان کاشمر است که در شمال باختری کاشمر واقع از طرف شمال محدود است به بخش ششتمد و خارتوران و از جن