احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالصمد الشیرازی ، مکنی به ابونصر. در تاریخ بیهقی نام وی در چند جا با لقب خواجه و خواجه ٔ بزرگ و خواجه عمید آمده است . وی از
اریارقلغتنامه دهخدااریارق . [ ] (اِخ ) حاجب سالار هندوستان در زمان محمود غزنوی که مسعود در آغاز سلطنت وی را مثال داد تاببلخ رود. در همان اوان از هراة نامه ٔ توقیعی رفته بود با کسا
ادهمیلغتنامه دهخداادهمی . [ اَ هََ ] (اِخ ) عبدالقادربن علی الحسین . نزیل مدینه و خادم فراشة شریفة در حجره ٔ نبویه . او راست : اربع رسایل :1- میزان العدل فی مقاصد احکام الرمل .2-
دهلیزلغتنامه دهخدادهلیز. [ دِ ] (اِ) به کسر دروازه و اندرون سرا و به فتح معرب است ودهالیز بر آن جمع بسته اند . (انجمن آرا). بالان . دالان . معرب دالیز. فاصله ٔ میان در و خانه . د
پیشکارلغتنامه دهخداپیشکار. (اِ مرکب ، ص مرکب ) شاگرد و مزدور. (برهان ). || خادم . خادمه . سرپائی . پیشخدمت . خدمتکار. پرستنده . فرمانی . فرمانبرداری . مطیع. بزرگترین چاکر و نوکر ه