خاج شویانلغتنامه دهخداخاج شویان . (اِخ ) عید کلیسا در ششم ژانویه بیاد ظهور مسیح در انظار بت پرستان . عید اول سال ارامنه و سایر مذاهب ارتودکس که در 24 جدی واقع میشود. (ناظم الاطباء).
شویانلغتنامه دهخداشویان . (نف ، ق ) صفت بیان حالت از شستن . شوینده . در حال شستن : ویشان ز بد گزاف گویان خود را به سرشک دیده شویان . نظامی .|| (اِمص ) عمل شستن : خاج شویان . (یاد
دنحلغتنامه دهخدادنح . [ دِ ] (سریانی یا آرامی ، اِ) به لغت سریانی به معنی طلوع است و مراد طلوع عیسی (ع ) است از نهر اردن ،رود معروف نزدیک دمشق . (آنندراج ) (از برهان ). از لغات
آنلغتنامه دهخداآن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح م
خاچلغتنامه دهخداخاچ . (ارمنی ، اِ) چلیپا و نام عربی آن صلیب است و بدین معنی از زبان ارمنی است و چون در جنوب شهر اصفهان یک قصبه ٔ ارمنی بنام جلفا موجود است اهل اصفهان هم این لفظ
باقلی پزانلغتنامه دهخداباقلی پزان . [ پ َ ] (اِخ ) نام محلتی از آمل . از محلات و امارات آمل یکی گازرگاه (محل رخت شویان ) و کوشک جاوه لی ، قصری که شاه اردشیر آنرا با خاک یکسان کرد (اوا