خاتون سرائیلغتنامه دهخداخاتون سرائی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ مرکزی ولایت قونیه . (قاموس الاعلام ترکی ).
خاتونفرهنگ مترادف و متضاد۱. بانو، کدبانو ۲. بیبی، بیگم، خانم، مخدره ≠ آقا ۳. همسر، زناصیل، شریفه ۴. کنیز، کلفت، خادمه
خاتونلغتنامه دهخداخاتون . (اِخ ) (مدرسه ٔ... مهد عراق ) نام مدرسه ای در نیشابور بوده است . محمد قزوینی در تعلیقات لباب الالباب (چ لیدن ج 1 ص 296) می نویسد: ابوالحسن علی بن زیدبن
خاتونلغتنامه دهخداخاتون . (اِخ ) دختر قطب الدین شاه بود که در 690 هَ . ق . برادر خود را که فرمانروا بود کشت و بر سریر حکومت بنشست . این رباعی از اوست :بس غصه که از چشمه ٔ نوش تو
حجرهلغتنامه دهخداحجره . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) پاره ای زمین دیوار در کشیده ٔ مسقف . پاره ای از زمین . (دهار). ج ، حُجَر، حُجرات ، حُجَرات و حُجُرات . || در تداول فارسی زبانان ، اطاق
نگارلغتنامه دهخدانگار. [ ن ِ ] (اِ) اسم است از نگاشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حاصل مصدر نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش . (غیاث اللغات )(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاط
خوشلغتنامه دهخداخوش . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (صوت ) خوشا. خنکا. خرما : خوش آن زمانه که شعر ورا جهان بنوشت خوش آن زمانه که او شاعر خراسان بود. رودکی .خوش آن را که او برکشد پایگاه .
خرگهلغتنامه دهخداخرگه . [ خ َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف خرگاه که جا و محل وسیع باشد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || چادر خیمه ٔ بزرگ مدور و سراپرده ٔ بزرگ . (از برهان قاطع) :
ریختنلغتنامه دهخداریختن . [ ت َ ] (مص ) روان کردن و جاری کردن مانند ریختن آب در ظرف و ریختن خون . (از ناظم الاطباء). لازم و متعدی آید. (یادداشت مؤلف ). سرازیر کردن مایع از ظرفی