خائففرهنگ مترادف و متضادبیمناک، ترسان، ترسنده، ترسو، جبون، خوفناک، متوحش، وحشتزده، هراسان، هراسناک ≠ بیباک
خائفلغتنامه دهخداخائف . [ ءِ ] (ع ص ) (از: خوف ) ترسان و ترسنده . ج ، خُوَّف و خِیَّف و خَوف . یا اخیر اسم جمع است . (منتهی الارب ). ترسیده شده و خوف دارنده . (فرهنگ نظام ) (ناظ
خائفاًیترقبلغتنامه دهخداخائفاًیترقب . [ ءِ فَن ْ ی َ ت َ رَق ْ ق َ ] (ع ق مرکب ) ترسان بر نفس خود و انتظاربرنده که کسی از پی او آید : فخرج منها خائفاً یترقب . (قرآن 28/21).
خائفةلغتنامه دهخداخائفة. [ ءِ ف َ ] (ع ص ) تأنیث خائف . ترسو. ج ، خائفات . (منتهی الارب ). رجوع به خائف شود.
خایف، خائففرهنگ مترادف و متضادبیمناک، ترسان، ترسنده، ترسو، جبون، متوحش، وحشتزده، هراسان، هراسناک ≠ ایمن، درامان