حیاکلغتنامه دهخداحیاک . (ع مص ) بافتن جامه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حوک و حیاکة شود.
حیاکلغتنامه دهخداحیاک . [ ح َی ْ یا ] (ع ص ) کسی که با تکبر راه رود.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیکان شود.
حیاکةلغتنامه دهخداحیاکة. [ ح َی ْ یا ک َ ] (ع ص ) مؤنث حیاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیاک شود.
حیاکةلغتنامه دهخداحیاکة. [ ک َ ] (ع مص ) بافتن جامه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بافندگی . جولاهی . رجوع به حوک و حیاک شود.
حیاکةلغتنامه دهخداحیاکة. [ ح َی ْ یا ک َ ] (ع ص ) مؤنث حیاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیاک شود.
حیاکةلغتنامه دهخداحیاکة. [ ک َ ] (ع مص ) بافتن جامه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بافندگی . جولاهی . رجوع به حوک و حیاک شود.
شاخة الحیاکلغتنامه دهخداشاخة الحیاک . [ خ َ تُل ْ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رویس در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر و در دو هزارگزی جنوب خاوری خرمشهر و دو هزارگزی خاور راه اتومبیل رو خرم