حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َ رَ ] (ع اِ) پردگیان : با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 402). سرائیان بجمله آنجا آمدند و غلامان و حرم و دیوانهای وزا
حُرُمٌفرهنگ واژگان قرآنجمع حرام به معني هر چيزي که هتک و اهانت به آن جايز نباشد -مُحرم (کسي که برخي کارها بر اوحرام شده)
خسرو پرویزلغتنامه دهخداخسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز بپادشاهی رسید. خسرو
باغ کارانلغتنامه دهخداباغ کاران . [ غ ِ ](اِخ ) نام یکی از باغهای اصفهان . یکی از چهارباغ معروف اصفهان که مساحت هر کدام کمتر از یک هزار جریب نبوده است : و بر دروازه ٔ هر کدام کاخی بل
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن خداداد ملقب به مجدالدین . قاضی شیراز است که در نزد افراد خاندان اینجو بعزت تام میزیسته و مدرسه ای در شیراز بنا کرده بنام مدرس
خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرم
مزگتلغتنامه دهخدامزگت . [ م َ گ ِ ] (اِ) نمازخانه و مسجد. (ناظم الاطباء). خانه ٔ خدا. بیت اﷲ. (برهان ). مزکت . مژگت . (زمخشری ). به معنی خانه ای که برای پرستش پروردگار بسازند و