حيوان اليفدیکشنری عربی به فارسیحيوان اهلي منزل , دست اموز , عزيز , سوگلي , معشوقه , نوازش کردن , بناز پروردن
کرملغتنامه دهخداکرم . [ ک ِ ] (اِ) هر حشره ٔ بری یا مائی و بحری را که به درازی گراید گویند و بغیر آن هم گاه اطلاق کنند. اسم انواعی از حشرات خرد و درشت غالباً دراز و باریک آبی و
پلنگلغتنامه دهخداپلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِ) جانوری است از رده ٔ پستانداران از راسته ٔ گوشتخواران جزو تیره ٔ گربه سانان با خالهای سیاه روی پوست و گونه های متعدد. گویند که دشمن شیر ا
جابرلغتنامه دهخداجابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان . قفطی آرد: جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا ماهر بودو تألیفات بسیار و مصنفات مشهوری د
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی (سید...) بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد حسینی مکنی به ابوابراهیم و ابوالفضائل و ملقب به زین الدین (یا شرف الدین ). در نامه ٔ دانشو